- کش بخردن
برخورد کردن به هم برخوردن، یکی از روشهای بالا رفتن از درخت
معنی کش بخردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(رَ کَ / کِ دَ)
لغت نامه دهخدا
کش داده شدن شاه در بازی شطرنج. (یادداشت مؤلف). مورد کش قرار دادن پادشاه در بازی شطرنج
(رَ تَ)
لغت نامه دهخدا
کش پیدا کردن. کاری یا امری طولانی شدن. در کاری اشکالی پیدا شدن و بر اثر آن طول و تفصیل پیدا کردن. (یادداشت مؤلف) ، احتیاج به ’کش’ پیدا کردن پارچه یا جوراب یا چیزی جز آنها. (یادداشت مؤلف)
(رَ دی دَ)
لغت نامه دهخدا
کشیدن. امتداد دادن. (یادداشت مؤلف). طولانی کردن. ممتد کردن. (یادداشت مؤلف) ، کشدار کردن. بحالت کش آمدگی درآوردن، منجر کردن. (یادداشت مؤلف)
(کَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان قنوج بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در 122هزارگزی جنوب باختری بمپور و سه هزارگزی جنوب راه مالرو قنوج برمشک. با 100تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات و برنج و ذرت و لبنیات و خرما و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
(رَ جَ / جِ گَ دی دَ)
لغت نامه دهخدا
به مرغان کش گفتن. (یادداشت مؤلف). راندن مرغ با آوای کش، کش گفتن به شاه شطرنج. (یادداشت مؤلف)
عادت کرده، طمع کرده، در باور عامه کسی که مورد آزار چشم زخم
به دنبال هم یا به ردیف رفتن، به جوش آمدن مایعات
جا خوردن
تکان خوردن ناگهانی، شوکه شدن
حیوان ماده ای که آماده فحل دادن باشد
جفت گیری کردن پرندگان و جانوران
پذیرفتن نر به وسیله ی حیوانات که در انواع اهلی آن با هدف
ادار کردن
فرو ریختن، از هم پاشیدن
عصبانی، جر و بحث کردن، انکار
به دام افتادن، در بند افتادن، فریب خوردن، بدل خوردن در
جر و بحث کردن، پاپو شدن
تش بهیتن
جنبیدن، تکان خوردن
از جلوی کسی گذشتن، راه کسی را بریدن، جلوی راه کسی سبز شدن
شیر خوردن کودک
به جوش آمدن
از جلوی کسی گذشتن، راه کسی را بریدن، جلوی راه سبز شدن
پا پیش گذاشتن، جلو رفتن، پیش روی کردن
پیچ خوردن پا و دیگر اعضای بدن
به نقطه ی جوس رسیدن آب، غل خوردن، پچیدن از درد، تحمل مشقت.، پیچده شدن، پیچ خوردن
کول بخاردن
با همدیگر برخورد کردنبرخورد دو چیز یا دو شخص با هم